چنگ مي داني چيست؟ انگشت هاي دست راستت را و اگر خواستي دست چپت را كمي به طرف داخل متمايل كن به اين مي گويند چنگ ولي معناي واقعي چنگ وقتي خودش رانشان ميدهد كه تو همان انگشت هاي متمايل به سمت داخل را در بدن يك نفر ديگر فرو كني اما درجه ي تمايل به داخل بايد بقدري با دقت انداخت شو د كه بيرون آوردنش از بدن طرف مقابل با خونريزي شديد همراه باشد كاري كه اين روزها خيلي ها مي كنند..
من اما چنگم را بر مي گردانم به سمت قلبم و سعي مي كنم چنگ بيندازم در وجود خودم نه ديگري
ميدانم فرق من و تو چيست؟
من آويزان نمي مانم ولي تو مي ماني
يادت است گفتي بدون وجود من يك روز هم زنده نخواهي ماند ...مي بيني زنده ام ؟ تو چكار كردي؟
چنگ كثيفت را از وجودم بيرون كشيدي و بر وجود ديگري انداختي؟
چند شب پيش براي ياسمن گفتم نه نه چند روز پيش بود گفتم كه آدم ها نمي مانند ....رفتي هم ماندي نيست يك روز مي رود يا خودت ميگذاري ميروي يا بيرونت مي كند و مي رود فرقي نمي كند بايد انقدر دور بايستي كه ماندن و رفتنش اثري بر تو نگذارد

نزديكي خوب است احتياج به تو ضيح هم ندارد !!چنگ انداختن در نزديكي هم ساده تر است ...من از روزي كه رفتي از همه دور شدم احساسم را از همه دور كردم از مهرانا از مرجان از مريم از همه اگر يك روز از مهرانا بي خبر مي ماندم احساس ميكردم يك چيزي كم دارم ..تو زنگ خطرم بودي ..ان روز احساس كردم ممكن است يك روز همه بگذارند و بروند ومن تنها بمانم تنهايي هم = مي شد با مرگم اما من بايد زنده مي ماندم به همان حكمتي كه تنها ماندم پس دور شدم و در خط تعادل ايستادم
اما يك مشكل دارم ؟
از بعضي ها به همان اندازه اي كه دور شدم به همان اندازه آنها نزديك شدند؟ با آنها چه كنم؟

پ.ن1:پس حضورت در زندگي ام بد نبود تو مرا از خطر نجات دادي بايد بگويم بابت تمام همراهي هايت..مهرباني هاست....محبت
هايت...وقتهايي كه صرف بودن با من كردي ...شنيدن درد دل هايم..دعا هايت همه و همه چيز بي نهايت سپاسگذارم !!!
پ.ن2: مي بيني تو آمدي و رفتي من سهم حمكتم را برداشتم + كمي دلتنگي و بي تابي كه رفع شد..زندگي همين است رفيق
پ.ن3:رفيق من يك هفته مهلت دارم كه بخورم و بخوابم يك هفته ام كه سر آيد زندگي شروع مي شود (ر.ب.ط)

Tuesday, August 30, 2005

|



mail:me_azorde@yahoo.com