دور نیست
یکی از همین چند سال گذشته
که در چشم به سان چند روزگذشته می ماند
تو جوان بودی و من کودک
اما
این روزها من جوان شده ام
و تو
پیر
می بینی روزگار عجیب و غریب مان را
که سخت بوی دلتنگی می دهد
روزهای کشداری که تمام خواهند شد
و این نیز بگذرد گفتن هایمان
آب خنکی ست بر تمام سختی هایش

Monday, June 27, 2005

|



mail:me_azorde@yahoo.com